مانیفست حزب کمنیست
نوشته کارل مارکس
ترجمه و تالیف جدید از محمد پور هرمزان
مانیفست حزب کمنیست
نوشته کارل مارکس
ترجمه و تالیف جدید از محمد پور هرمزان
چنین گفت زرتشت اثر نیچه
ترجمه آشوری
با که در این مسیر صعب همراه شوم ؟ با خودم ؟ پس به کجا می رود آن حس عمیق فروتنی ؟ آیا کسی هست که بوی خاک را بشناسد؟ با درختان سخن بگوید و با کوه همدرد شود؟ آیا کسی هست که دیوانی مانند انسان را دوست نداشته باشد؟ قطعا کسی که در این مسیر همراه و هم روش من می شود باید به مادر طبیعت احترام بگذارد و مانند من غرور شاخ های گوَزن را ستایش کند.
در تلاطم درگیری من با این سوال سخت بگذارید تا من درود و سلامی به پختگی پیر خانقاه بر آفریننده الهه گان و پرورش دهنده نبات و حیات درود فرستم که برترین همراه می توانست او باشد ولی بازی گردان عالِم در بازی که خویشتن ساخته وارد نمی شود.
حال که ویژگی های این فرد را گفتیم زمان سفر است تا پای در پای رد پای دوست را دنبال کنم تا به سرزمین نور آن طرف سرزمین درد دقیقا پشت کوه های تباهی ....
به نام هستی بخش هستی آفرین
در مسلک عشق دیو دد یا خدا فرشته معنا نمیدهد تنها چیزی که معنا می دهد آزادگی است...
آزادگی واقعا یعنی چه؟ که کل جهان مجذوب اویند؟ از نظر من آزادگی یعنی سوق دادن نفس به سمت بی آلایشی یعنی در این جهان فانی چیزی وجود ندارد که مرا باز دارد یا حرکت دهد چیزی وجود ندارد که مرا از پرواز به سمت کمال منع کند. آزاگی یعنی تمام تمام وجودم خواستار بهتر و بهتر شدن و همیشه تشنه و نأشه به سمت بینهایت رفتن و به وجود بی حد پروردگار رسیدن باشد.
عشق معنایش آزادگی است که این آزادگی توشه راه هر عاشقی است ولی مسیر های غلط و انحراف ها در همه ی مرحله های این سیر و سلوک انکار ناپذیر است.پس در این مسیر نیاز به فانوس داریم تا راه و چاه یا چاله هایی که وجب به وجب این مسیر وجود دارد را نشان دهد.
دیگر نیاز ما همره یا پیر رهنماست. پیر رهنما باید قدم هایش را دقیقا بر بر محراب حقیقت بگذارد تا دنباله رو و خود را تا ابد در مسیر ظلالت نکشاند. مرشد و رهنما باید دلیر و صادق و حتما مصلحت اندیش نباشد تا مسیر با لذت و ذلت رفته شود. لذت برای امید به مسیر و ذلت برای انسان سازی است.