ای بیخبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابستهی یک دمایم و آن هم هیچ است
فکر کردن زیاد و شنیدن حقایق متواری و بعضا وارونه ،کاری با انسان می کند که ره خویش را بر جاده کج اندیشی بگذارد. و حال چه اندیشه ای واقعیت است؟ هزاران مکتب برای رهایی از وهم آمدند و وهم انگیز تر شدند. هیچ فیلسوفی آگاهی زایمان نکرد بلکه هرکه آمد مسیری را ساخت که انسان را گمراه تر کند. اصلا بگوییم انسان با اندیشیدن خود، خود را گمراه می کند گزافه نیست. البته این حرف حقیقت نیز نیست. چون حقیقت افسار و افزار و صورتی از فهم ماست که البته هرکسی فهمش تفاوت با فهم دیگری دارد.
پس اگر نمیدانیم پس شاید چیزی نیست که بدانیم. شاید ...
کولی